باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

محلات

سلام دخترم هنوز در ماه فروردین هستیم و هوا خوبه و میتونیم بریم بیرون ، جمعه که گذشت با عمو حسن اینا رفتیم محلات و غار چال نخجیر دلیجان و شما هم کلی برای خودت کیف کردی و حسابی بهت خوش گذشت عکسایی که توی این پست برات میزارم مربوط به اون روز هست. چند وقته که هر چیزی که میخوای و هر کاری که میخوایم برات انجام بدیم ،یه کاغذ و مداد میاری من باید بنویسم و زیرش رو امضا کنم والبته از بابا و بقیه هم امضا میگیری .همین الانم اومدی دفتر بدست گفتی  بنویس که ،هر موقع بابا اومد برام کیمدی میخرید به جای خودم و بابا امضا کردم البته همیشه به این کوتاهی نیست و بعضی وقتها هم باید طومار بنویسم و بعد توسط یک نفر دیگه خونده میشه که همون که گفتی من نوشتم ...
24 فروردين 1394

سال 1394

سلام خدمت عزیزترین و جیگر ترین موجود دنیا  باران عزیزم این چند وقته به خاطر قطع شدن نتمون نتونستم وبلاگت رو آپ کنم بنابراین با یه پست طولانی در خدمتت هستم . سال جدید شروع شد و از اینجا بگم که برای تحویل سال همراه با عمه مهری و عمه خدیجه و همچنین بچه هاشون رفتیم شمال و برای سوم عید هم برگشتیم خونه تا برای عروسی پریا جون که ششم عید بود خودمون رو آماده کنیم در نتیجه توی عید سرمون حسابی شلوغ بود .  امسال سال بز بود و از مهمترین اتفا قاتی که افتاد مذاکرات ایران و آمریکا بود که با تفاهمی که داشتند کلی مردم خوشحال شدند . این رو برات نوشتم که ، خیلی وقت دیگه که بزرگ شدی ،بدونی که این روزا چه حال و هوایی داشتی . امیدوارم که اون موق...
20 فروردين 1394
1